ماهی ها حوضشان بی آب است

هر که با مرغِ هـوا دوستـــــ شود ،،، خوابش آرامـــــ ترین خــوابِ جهان خواهد بـود

ماهی ها حوضشان بی آب است

هر که با مرغِ هـوا دوستـــــ شود ،،، خوابش آرامـــــ ترین خــوابِ جهان خواهد بـود

ماهی ها حوضشان بی آب است
بایگانی
آخرین نظرات



نیامدی 

و نچیـدی انار سرخــی را 

که مـاند بر سرِ این شاخه تا زمستان شد . . . 






* متاسفانه نام شاعر این ابیات را نمیدانم

تیتر از حضرت حافظ

** الهی هیچ اناری رویِ هیچ شاخۀ درختی ، پوسیدن نصیبش نشه!

۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۰۵:۲۴
یاس ستوده


روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبائی را خواهد گرفت.

روزی که کمترین سرود

بوسه است

و هر انسان

برای هر انسان

برادری ست.

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است

تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.

روزی که آهنگ هر حرف، زندگی ست

تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه

نبرم.

روزی که هر لب ترانه ئیست

تا کمترین سرود، بوسه باشد.

روزی که تو بیائی، برای همیشه بیائی

و مهربانی با زیبائی یکسان شود.

روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم . . .

روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند

قفل

افسانه ئیست

و قلب

برای زندگی بس است.

و من آن روز را انتظار می کشم

حتی روزی

که دیگر

نباشم



۲ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۰۲:۲۳
یاس ستوده

دلتنگی


امشب تمام عاشقان را دست بسر کن

یک امشبی با من بمان با من سحر کن

بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را

کج کن کلاه ،دستی بزن، مطرب خبر کن

گلهای شمعدانی همه شکل تو هستند

رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند

تا طاق ابروی بت من تا به تا شد

دُردی کشان پیمانه هاشان را شکستند

یک چکه ماه افتاده بر یاد تو و وقت سحر

این خانه لبریز تو شد شیرین بیان حلوای تر

تو میر عشقی عاشقان بسیار داری

پیغمبری با جان عاشق کار داری

امشب تمام عاشقان را دست بسر کن

یک امشبی با من بمان بامن سحر کن . .


" صالح اعلا "


* حسین پناهی

۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۰۲:۱۶
یاس ستوده


اگرچه همه چیز رابه دنبال خودکشیده ام 

همه ی حوادث را، ماجراها را، عشق ها و رنج ها را به دنبال خودکشیده ام

اما من هیچ کدام این ها رانخواهم گفت . .
لام تا کام حرفی نخواهم زد . .


می گذارم هنوز چون نسیمی سبک از سر بازمانده ی عمرم بگذرم 

و بر همه چیز بایستم و درهمه چیز تامل کنم ، رسوخ کنم..

همه چیز را دنبال خودبکشم و زیر پرده ی زیتونی رنگ پنهان کنم !


همه ی حوادث و ماجراها را، عشق ها را و رنج ها را 

مثل رازی به چاهی بی انتها بریزم، 
نابودشان کنم 

و از آن همه لام تا کام با کسی حرفی نزنم...

بگذار هیچ کس نداند، 

هیچ کس........................................


" احمدشاملو "


۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۰۲:۱۲
یاس ستوده

بزرگـے مے گفتـــــــــ :

براے رســـــیدن  بـــہ " کبــــــریا "

بایـــد نـہ کبــــــر داشـــــت ، نه ریــــــا …


۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۰۲:۰۸
یاس ستوده

سینه ام دکان عطاری است، دردت چیست؟

شنبلیله، رازیانه، شاهی و گشنیز

هل و آویشن، نبیذ سرخ شور انگیز


سینه ام دکان عطاری است، دردت چیست؟

تو اگر جسمت بهاران است اما جان تو پاییز

عازم مسجد سلیمانی و لیکن می رسی تبریز

عاشقی تو، عاشقی تو


سینه ام دکان عطاری است، دردت چیست؟

من برای عاشقِ بی کس، برای عاشق بی چیز

راه رفتن،

 گریه کردن زیر باران 

می کنم تجویز 


نازبوها

بوی نعناع

بوی یاس

پیرهن چاکی

درآمیدن لباس


سینه ام دکان عطاری است

دردت چیست؟


من برای دشمن عاشق

من برای دشمن عاشق

سنگ سرمه  ، سیب حوا ، صبر زرد و  نیشِ زنبور می کنم تجویز


سینه ام دکان عطاری است

سینه ام دکان عطاری است

دردت چیست ؟


"صالح اعلا"



۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۴۳
یاس ستوده

تمام غصه ها دقیقا از همان جایی آغاز می شوند که ترازو بر می داری

می افتی به جان دوست داشتنت .

اندازه می گیری !

حساب و کتاب می کنی !

مقایسه می کنی !

و خدا نکند حساب و کتابت برسد به آنجا که زیادتر دوستش داشته ای ،


که زیادتر دل داده ای ،

که زیادتر گذشته ای ،

که زیادتر بخشیده ای ،

به قدر یک ذره ،

یک نقطه ،

یک ثانیه حتی !

درست از همانجاست که توقع آغاز می شود

و 

توقع آغاز همه ی رنج هایی است که به نام عشق می بریم ...




۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۲۵
یاس ستوده

                                انسانهایی که فکرشان آزاد نباشد هیچگاه آزاد نخواهند شد

                                  بلکه به وسعت تفکرشان قفسی دیگر را تجـربه خواهند کرد ! 


حال دنیا را چو پرسیدم من از فرزانه ای
گفت: یا خوابی است یا وهمی است یا افسانه ای

گفتمش احوال عمر ای دل بگو با ما که چیست؟
گفت: یا برقی است یا شمعی یا پروانه ای

گفتمش اینان که می بینند چون دل بسته اند؟
گفت: یا کورند یا مستند یا دیوانه ای...


۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۵۶
یاس ستوده

آیا شود که یک شب جمعه به کربلا


مهمان شوم به سفره ی احسان مادرش؟


اللهم ارزقنا ….


آه کربلا



۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۳ ، ۰۴:۴۳
یاس ستوده

کلیـــــــک


۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۳ ، ۰۳:۲۰
یاس ستوده